خاتون در آینه ( تصویر زن در آثار داستان نویسان معاصر ایرانی )   2020-08-04 18:14:17

نویسندگان اروپایی در آثار خود – به ویژه در حوزه ادبیات داستانی – مسائلی را مطرح می کنند که برای ما در درجه نخست اهمیت قرار ندارند، از جمله مسائلی مانند مجهز شدن کشورها به سلاح های مخرب، تخریب محیط زیست، تنهایی انسان و انحطاط اخلاقی. در حالی که در کشورهای جهان سوم بیشتر به مسائلی نظیر فقر، اختناق، عدم امنیت، بی عدالتی و امثال آن پرداخته می شود. این ها موضوعاتی است که در آثار بیشتر نویسندگان ما هم مطرح می شوند. در آثار اینان است که ما از شیوه زندگیِ مردم کوچه و بازار در گوشه و کنار کشور خود آگاه می شویم و پی می بریم که آنان چه اعتقاداتی دارند، چگونه می اندیشند، چگونه لباس می پوشند، چه آدابی دارند و رنج ها و دلخوشی هایشان چیست. پرداختن به این مقولات در آثار نویسندگانِ غربی معمولا به عهده تاریخ یا دست کم به عهده رسانه های عمومی است، نه وظیفه ی ادبیات. از این رو می توان ادعا کرد که در شرق، و از جمله در ایران، ادبیات جنبه گزارشگری یافته و تا حد زیادی جایگزین تاریخ و رسانه های عمومی شده است. طبیعی است که در آینه ی ادبیات، تصویر زن نیز بی پیرایه تر نمایان می شود. نیازی به تاکید ندارد که در نشان دادن این تصویر سهم نویسندگان زن نیز همان اندازه است که سهم نویسندگان مرد. و شاید هم بیشتر. به ویژه آن که نویسندگان زن روحیه و عواطف همجنسان خود را بهتر می شناسند. امتیازی که این نویسندگان دارند، کمتر در شیوه بیان آن هاست، بلکه امتیاز آنان بیشتر در توصیفِ دقیق زندگی، حالات و احساسات شخصیت های زن است.

در این اثر تا حد امکان کوشیده شده است که تصویری روشن از زنِ ایرانی از قشرهای مختلف ارائه شود که دست کم از تصاویری که رسانه های عمومی ارائه می کنند، دقیق تر، گویاتر و مسلما بی پیرایه تر است. تصویرهایی که در این داستان ها از شخصیت زنان ارائه می شوند، با همه شباهت های ظاهری، متفاوتند.

1. زبان صادق هدایت اگرچه چندان پیراسته نیست، از واژه ها، اصطلاحات، تعبیرات و ضرب المثل های مردم کوچه و بازار سرشار است. در داستان های کوتاه هدایت زنان غالبا از طبقات فرودست اجتماع اند. شخصیت های زن در داستان های هدایت از عشق بویی نبرده اند و تنها گرفتار غرایز خویشند. از این رو طبیعی است که عشق در آثار او همیشه به شکست می انجامد. در داستان «زنی که مردش را گم کرد»، زرین کلاه زنی ساده، نگون بخت ولی دوست داشتنی است. او بچه به بغل به دنبال همسر فراری خود می گردد، مردی خشن که او را شلاق می زند. زرین کلاه آن قدر تنها است و آن چنان شیفته شوهرش است که شلاق زدنش را هم دوست دارد.

2. بین قهرمانان بزرگ علوی شخصیت های زن ممتازند و هیچ مشابهتی با شخصیت های زن در آثار هدایت ندارند. شاید هیچ نویسنده ایرانی مانند بزرگ علوی شورانگیزی و فتنه گریِ زن ایرانی را از یک سو و مهرورزی و نیروی تحمل او را از سوی دیگر توصیف نکرده باشد. رمان «چشمهایش» این نظر را تایید می کند.

3. صادق چوبک نویسنده ای است بدبین؛ قهرمانان آثار او – چه مرد و چه زن – نه بدان سبب که قربانیِ بی عدالتی های اجتماعی اند، شوربخت و درمانده اند، بلکه دلیل عمده ی آن، سرشت فسادپذیرِ خود آنان است. آنها افرادی بی عاطفه و حیله گرند که از هم نفرت دارند، به هم دروغ می گویند و تنها در اندیشه ی منافع خویشند. در داستان کوتاه «آرزوی ساده»، نفع شخصی عذرا که به دنبال شوهر است به عینه دیده می شود.

4. جلال آل احمد بیشتر به توصیفِ زندگیِ مردم ساده و محروم که قربانی شرایط ناهنجار اجتماعند می پردازد. این آدم ها به ناهنجاری ها تن می دهند و محرومیت ها را به عنوانِ سرنوشت محتوم می پذیرند. در اغلب داستان های آل احمد موضوعاتی چون فقر، خشک اندیشی و نادانی بارها تکرار می شوند. در داستان «بچه مردم»، مادر به درخواست شوهر دومش، فرزندی را که از شوهر اول دارد، سر راه می گذارد.

5. در داستان های هوشنگ گلشیری، راوی نقش مهمی را بازی می کند. کار او از یک سو باز کردنِ دست شخصیت ها و از سوی دیگر پنهان کردنِ راز آنان است. با این شیوه، که گلشیری در به کار بردن آن چیره دست است، خواننده کم کم به کانونِ داستان، به کشفِ حقیقت، نزدیک می شود. اما هنر نویسنده به همین جا پایان نمی یابد: او ضمن این که از حس کنجکاوی خواننده برای شناخت واقعیت استفاده می کند، با زیرکیِ تمام تمهیداتی می چیند که او را پیوسته در حالت تعلیق نگاه دارد و تردید او را در باره ی چیزی که فکر می کند می داند، برانگیزد. در داستان «گرگ» او با مهارت، شیفتگی زنی جوان را به گرگی که از پشت پنجره می بیند به تصویر می کشد. اوج داستان کشتن گرگ به دست دهاتیان، و افسردگی و ناپدید شدن زن است.

6. امیر حسن چهل تن نویسنده ای کنجکاو، تیزبین و دقیق، با نثری پیراسته است. وی در نقل آداب و رسوم، عشق، نفرت و حسادت زنان سنتی ایرانی چیره دست است، و با توسل به افسانه ها و اسطوره ها، به فقر فرهنگی و عقاید خرافی می پردازد. چهل تن در داستان «زنی به ماه عسل می رود»، بی پرده از عشق نوجوانی شهید به دختری تازه عروس می گوید.

7. سیمین دانشور، پیشگام زنان نویسنده ایران است. او ضمن گزارش معمولیِ نویسنده، اثری هنری خلق می کند. شکست، درونمایه ی بیشتر داستان های دانشور است. او در داستان «به کی سلام کنم؟»، از زن فراش مدرسه می نویسد که شوهرش مرده و دخترش را دست تنها بزرگ کرده و شوهر داده است. خانم مدیر دیگر در قید حیات نیست، زن دیگر فراش مدرسه نیست، از ترس داماد جرات دیدار دختر و نوه هایش را ندارد، و حیران مانده که به چه کسی سلام کند. اما قلم سیمین دانشور بارقه ای امید برایش به ارمغان می آورد و او انسان های صادقی را می یابد که ارزش سلام کردن دارند.

8. در داستان های گلی ترقی شخصیت ها اغلب بیمارگونه، ناامید، تنها و ترسخورده، بیمناک و ناتوانند. موجودات سرخورده ای که با اجتماع پیوند ندارند و مردم را آدم هایی نادان می بینند که سرگرم مسائل پیش پا افتاده اند. در داستان «خانه ای در آسمان»، مهربانو مادری است که تمام توان خود را برای خوشبختی فرزندانش خرج می کند و فرزندانش غرق روزمرگی، مادر را مزاحم خود می بینند.

9. شخصیت های اصلی قصه های شهرنوش پارسی پور همه زنانی بیمارگونه اند که برای گریز از زندگی های بی محتوا و ملال آور به طبیعت یا گورستان روی می آورند. آدم هایی تنها که با واقعیت های ملموس زندگی نا آشنایند و با رویای خویش سرگرم. دنیای پارسی پور همیشه هم تیره و ملال انگیز نیست، او در پدید آوردن فضاهای شاعرانه چیره دست است.نمونه بارز آن داستان زیبای «مهدخت» است.

10. یکی از موضوعات مورد توجه مهشید امیرشاهی پرداختن به جهانِ ذهنیِ زن ایرانی و توصیف روحیات او است. دیگر موضوع مورد علاقه مهشید امیرشاهی طرح مسائل خانوادگی و توصیف روابط زن و شوهر است اما وی از مناظر طبیعی به شیوه ای غیر مستقیم برای بیان حالات روحی زن و مرد استفاده می کند. بهترین نمونه ای را که می توان در این زمینه ارائه کرد، داستان «لابیرنت» است.

11. موضوع اصلی قصه های منیرو روانی پور غالبا توصیف سرنوشت زنان ساحل نشین و بیان روحیات و اعتقادات آنان است. زبان داستانی اش گیرا و پرتپش و مملو از واژه های محلی است. داستان «آبی ها»، اثری بدیع از وی است. دریای روانی پور گاه باشکوه و مهربان و گاه پرتلاطم و طوفانی و هولناک است.

12. فرخنده آقایی نویسنده ای توانا و مستعد در نشان دادن شخصیت و روحیات زن ایرانی است که سبک گلشیری در آثارش دیده می شود. در داستان «پاییز قمر»، دو ضربه هولناک و ناگهانی را در دیالوگی ساده با مهارت و تردستی وارد می کند.

13. فریبا وفی نیز نویسنده ای توانا و مستعد است که در نشان دادن شخصیت و روحیات زن ایرانی در آثار خود توفیق زیادی دارد. او سبک خاص خود را دارد. در داستان «پس فردا»، فریبا وفی ماجرای دختری جوان را، که دختری حرامزاده به دنیا می آورد، به تصویر می کشد.

نتیجه این که ادبیات داستانی ما غالبا غم انگیز است و زنان داستانی به دلیل موقعیت اجتماعی خود از این قاعده مستثنا نیستند.

برگرفته از مقدمه کتاب با تصرف و تلخیص

تورج رهنما


نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات